از آموزش و پرورش کودکان در عصر هخامنشی نکات اندکی دانسته است. در دو سند ایلامی به دست آمده از تخت جمشید، پیشنویسی شده در بیست و سومین سال پادشاهی داریوش یکم (499 پ.م.)، از «پسرانی پارسی [که] رونویسی کنندهی متوناند» یاد شده است؛ متنهای مورد بحث، گزارشهای ثبت شدهی تحویل گندم به 29 نفر و تحویل شراب به 16 نفر هستند. ممکن است که این پسران، خط میخی پارسی را، که احتمالاً تنها برای چند دبیر دانسته بود، فرا میگرفتند؛ چرا که این خط بیشتر برای نگارش سنگنبشتههای حاکی از پیروزی و توفیق شاهانه مورد استفاده بود. حتا بزرگان و کارمندان بلندپایهی پارسی، نانویسا بودند، و بدین سبب از دبیران بیگانه (به ویژه نویسنده به زبان آرامی) در بایگانی دولتی استفاده میشد. منابع یونانی طرح و تصویری از آموزش و پرورش نمونهوار پارسی به دست میدهند. به نوشتهی هردوت (1/136)، پسران پارسی تا سن پنج سالگی مجاز نبودند که به حضور پدرشان برسند و تا آن زمان، در میان زنان زندگی میکردند. از سن پنج تا بیست سالگی به آنان اسبسواری، تیراندازی، و راستگویی آموخته میشد. پارسیان دروغگویی را بدترین گناهان میدانستند، در صورتی که دلاوری و شجاعت در خدمت نظامی نشانهی مردانگی و جوانمردی بود. "گزنفون" در Cyropaedia مینویسد که پسران اشراف پارسی تا سن شانزده یا هفده سالگی در دربار سلطنتی پرورش مییافتند و سوارکاری، تیراندازی، پرتاب نیزه، و شکارگری را تمرین میکردند. به آنان شیوهی داوری، فرمانبری، بردباری، و خویشتنداری نیز آموخته میشد (1.2.2-12, 7.5.86, 8.6.10; cf. idem, Anabasis 1.9.2-6; Strabo, 15.3.18). صرف نظر از این رهنمودهای اخلاقی، به آشکارا، هدف آموزش و پرورش پارسی به بار آوردن سربازان کارآمد و شایسته بود. این استنتاج را سنگنبشتهی آرامگاه داریوش یکم گواهی میکند: «ورزیدهام، هم با دستها، هم با پاها؛ سوارکارم، سوارکار خوب؛ تیراندازم، تیرانداز خوب، هم پیاده، هم سواره؛ نیزه افکنام، نیزه افکن خوب، هم پیاده، هم سواره» (DNb 40-45). در Alcibiades (منسوب به افلاتون، 1/23-120) چنین ذکر شده است که شاهزادگان پارسی در سن چهارده سالگی به چهار آموزگار پارسی برجسته واگذار میشدند، به ترتیب به نامهای "خردمندترین"، "دادگرترین"، "پارساترین"، "دلیرترین"، که به آنان به ترتیب، پرستش خدایان، شیوهی حکمرانی، خویشتنداری و دلیری را میآموختند. "پلوتارخ" (Artaxerxes 3.3) به دینیاری اشاره کرده است که «دانش مغان» را به کورش کوچک آموزش داد. دربارهی آموزش و پرورش در شهربانیهای شرقی امپراتوری هخامنشی عملاً اطلاعاتی در دست نیست، اما مدارک و شواهد مربوط به بابل و مصر، که نظامهای سنتی آموزشی آنها در زمان فرمانروایی پارسی نیز ادامه داشت، گسترده و فراوان است. در هر دو کشور، آموزش و پرورش رسمی محدود به پسران بود. در آموزشگاههای دبیری، خواندن و نوشتن، و نیز اندکی دستور زبان، ریاضیات و اخترشناسی آموخته میشد. در بابل عصر هخامنشی، باسوادی در میان جمعیت غیرایرانی آن رواج بسیاری داشت؛ دبیران بابلی پرشمار، و شامل پسران شبانان، ماهیگیران، بافندگان و مانند آن بودند. از میانرودان متنهای درسی بسیاری به جای مانده است. این آثار شامل واژهنامههای سومری- بابلی، الواحی با نشانههای میخی، و انبوهی از سرمشقها و نمونههای کاربرد و تکالیف دستوری هستند. میزان باسوادی حتا در میان مستعمرهنشینان نظامی هخامنشی در الفانتین مصر نیز بالاتر بود، و این موضوع را قراردادهایی به زبان آرامی که آنان معمولاً با نامهای خودشان امضا میکردند، گواهی میکند. داریوش یکم فرمان بازسازی آموزشگاه پزشکی در ساییس مصر را صادر کرده بود. با وجود این، چنین به نظر میرسد که در میان مصریان، آموزش و پرورش به صورت امتیازی برای اشراف باقی مانده بود: "اوجاهوررسنه" (Ujahorresne)، یک شخصیت برجستهی مصری، اظهار داشته است که کودکان «افراد بیاهمیت» در میان دانشجویان این آموزشگاه پزشکی وجود نداشتهاند.*
|